کلبه عشق

ﺧﺪﺍﯾـ ﺎ ﺗﻨ ـﻬﺎ ﻣ ـﮕﺬﺍﺭ ﺩﻟـ ﯽ ﺭﺍ ﮐـ ﻪ ﻫﯿﭽـ ﮑـ ـﺲ ﺩﺭﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬـ ـﻤ ـﺪ

 

 

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

 

فکر نکن که فراموشت کرده ام ….

 

یا دیگر دوستت ندارم !

 

نه ….

 

من فقط فهمیدم :

 

وقتی دلت با من نیست ؛

 

بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

 

تنها دلتنگترم میکند … !

 

 

دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم لابه لای تمام خاطرات گذشته... تمام خوبهایم را  ورق زدم... لحظه به لحظه اش را... رد پایت همه جا جاریست... اما... دوباره تکرار داستان همیشگی نبود تو و انتظار من...!!! امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!! امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...! شاید برگی را از قلم انداخته باشم

نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم  هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به  خاطر دلی که برایم شکستی ، به  خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی  بخشمت به خاطر زخمی که بر وجودم  نشاندی ، به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی

صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد

 

چیک چیک

 

گونه ام را بوسید

 

نم نم

 

از گوشه چشمم چکید

 

باز هم خاطراتم زنده شد

 

من و تو به یاد باران

 

یا شاید

 

به یاد تو ، من و باران

 

فرقی نمی کند

 

چه در کنارم باشی

 

چه در کنارش باشی

 

زیر باران یاد تو مرا خیس می کند !

نوشته شده در پنج شنبه 9 آبان 1398برچسب:,ساعت 10:21 توسط ATEFEH|

پر از تنهایی ام ای کاش بودی،
که داره زندگیم از دست میره،
یه آهنگی گذاشتم که میدونم،
اگه گوشش کنی گریه ات میگیره،
صدام از گریه دیشب گرفته،
چه احساسی چه بارونی چه حالی،
با اشکام باز مهمونی گرفتم،
همه چی هست فقط جای تو خالی،
دارم دنبال عکسامون میگردم،
همونا که لب دریا گرفتیم،
اگه ما سهم همدیگه نبودیم،
چرا توی دل هم جا گرفتیم،
چه معصومانه افتادی تو این عکس،
چه لبخند نجیبی رو لباته،
تو میخندیو من
گریه
ام گرفته،
چقد این خونه تشنه صداته،
نگو خونه بگو دیوار پر درد،
که سرتا پاشو خاموشی گرفته،
مگه من توی تقدیرت نبودم،
شاید دنیا فراموشی گرفته..‏!

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

یه وقت هایی میرسه که نه یادش آرومت میکه نه عکسش

فقط باید خودش باشه فقط
خودش...

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

اونایی که الان دست تو دست عشقتون خوشبخت زندگی می کنین اونایی که الان با عشقتون خوشین اونایی که هر لحظه
به عشقتون اس ام اس می دید و شادیــد همش گوشیتون زنگ میخوره و اس ام اس دارید.. ((واسه اونایی که الان تنهـان دعا کنید...))
اونام مث شما
یه روزی خوش بودن یه روزی عاشق وحالــا تنهان گوشیاشون رو میزه..همش به صفحه ش نگاه می کنن گاهیم
گوشیاشونو خونه جا میزارنو یادشون میره اصلا گوشی هست!!
این تنهاییه خیلی خطرناکـه دعا کن هیچکس مبتلا نشه دعاکن همه به اونی که میخوان
برسن و باهاش بـــاشن تا آخر عمر... آمین ♥
 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت 10:58 توسط ATEFEH|

گالری عکس پیکسفا - taknaz.ir

 میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟ جــایــی کـه نـه حـــق خــواسـتن داری نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن

 

خدایا... بابت آن روز که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!! من عصبانی بودم برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم  

 

 

هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد ”دلـتـنـگی” هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست….!

 رزش صدايــم، مــال ســرماي هواســـت

 
اين پرده ي اشــکـــ روي چشــم هام هم همين طور
 
چيزيم نــيـســت به خــدا
 
من فقط، دلواپـــس تــــــوام
 
 
 
 
لباس گــــرم در چــمــدانــت گذاشتي؟
 
 

ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 14 دی 1392برچسب:,ساعت 10:16 توسط ATEFEH|

ghoror23.3

اگر حرفی نمی زنم از بی تفاوتی نیست

نمی خواهم باقی مانده ی غرورم زیر پایت خرد شود

من مَردم.تمام داراییم همین غرور است...

در طــــــــول یک سیـگار 

رویـــــــای یک دیـــــــدار

اینجـــــا سکوت محـــض   

دلتـــــنگــی بسـیــــــــار  

بــٌهـــت و فــــراموشـــی

فــکـــر هـم آغـــــــوشی

خــــــاکستـــر و تـــکــرار  

در طــــول یک سیــــــگار

 

+ درطول یک سیگار آدم به کجا ها که نمیره...

 

ترم اول با دفتر و خودکار

اما حالا با فندک و سیگار

میدانی در این چند ترم چه به سرم آوردی؟

 

 

http://www.pixbaz.com/wp-content/uploads/2013/02/0536.jpg

 

 

 

 

 گـاه בلـمــ مےـگـیرב
گـاه زטּـבگــے ســخـتــــ مےـشـوב
گـاه تـטּـهـا , تـטּـهـایـے آرامـشــ مـے آورב
گـاه گـذشـتـهـ اذیـتـمـ مـیـکـنـב
ایـטּ `گـاه هـا`... گـهـگـاه تـمـامــ روز و شـبــ مـنــ مےـشـو טּـב
آטּـوقـت بـغـض گـلـویـم را مـےـگـیـرב !
בرسـت مـثـل هـمےــטּ روزـها

در مسابقه زندگی گل زدن

 

 

بعضے وقتا مجبورے تو فضاے بغضت بـפֿـنـבے …
בلت بگیره ولے בلگیرے نـڪنے …
شاڪے بشے ولے شـڪایت نـڪنے …
گریـہ ڪنے اما نزارے اشـڪات پیـבا بشن …
פֿـیلے چیزارو ببینے ولے نـבیـבش بگیرے …
פֿـیلے ها בلتو بشـڪنن و تو فقط سـڪوت ڪنے …

 

نوشته شده در شنبه 14 دی 1392برچسب:,ساعت 10:2 توسط ATEFEH|

من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم
هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را
هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو
هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم
و در آخر هر دو پی بردیم
تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو

بگذار همه مرا سرزنش کنند،.شکست نه برای پنهان شدن است و نه بهانه پنهان شدن،

همه دوست دارند از صبح امید بنویسم و از فردای نو،از اَسمان اَبی

و ستاره های پر سو و من چگونه نگارش کنم تمام اینها

را زمانی که دیدگانم ابریست.همه اَرزویشان

بودن با انسان های همیشه شاد است

و من بی نهایت خوشحالم که

نمی توانم ادای

انسان های

همیشه شاد

را در بیاورم

وقتی در اَسمان پر ستاره حتی

ستاره ای سوسو نمی زند برای من.

دیوار اعتماد سست ولرزان است و اَغوش من خالی از

حضور معطر اوست..نمی توانم بپذیرم نه رفتن و نه حضورش

را،مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه رویش حقایق تلخ

که درد را به درد می اَورد و اَتش را ذوب می کند.خلاصه غم سنگینی ست

اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد، اما همیشه حق با برنده ها نبوده و نیست،می شود

دیوانه پیروز بود در عین شکست خوردن...بنا بود حقیقت را بگویم

تلخ است و عذاب اَور است و بی علاج فهمیدنش

اَدم را می کشد و گریه بی پایان می اَورد..

اما واقعیت همین است او هرگز

مرا دوست نداشت...

سکوت می کنم

و به نظاره

می نشینم برباد رفتن

اَخرین خاکستر اَرزوهایم را..

اشک می ریزم بی امان به مانند باران های استوایی

،به بلندای البرز و به شکوه خزر...

او هرگز نمی داند و نخواهد دانست  که اَسمان سقف خوشبختی مشترک همه بی ستاره هاست...

 

           ته نوشت:این روزها تو حال خودم نیستم(کمی خسته کمی دلشکسته که گاه اَرزوی پرواز دارد...)

آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود …
 
 

ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:,ساعت 8:25 توسط ATEFEH|

نمی دونم از کجا شروع کنم قصهء تلخ سادگی مو

نمی دونم چرا قسمت می کنم روزهای خوب زندگی مو

چرا تو اول قصه همه دوستم میدارن

وسط قصه میشه سر به سر من میزارن

تا میاد قصه تمام شه همه تنهام میزارن

می تونم مثل همه دورنگ باشم دل نبازم

می تونم مثل همه یه عشق بادی بسازم

تا با یک نیش زبون بترکه و خراب بشه

تا بیان جمش کنن حباب دل سراب بشه

می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی

می تونم درست کنم ترس دل و دلواپسی

میتونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم

میتونم پشت دلا قایم بشم کمین کنم

ولی با این همه حرف ها باز منم میشم مثل اونا

یه دوروغگو میشم همیشه ورد زبونها

یه نفر پیدا بشه بهم بگه چی کار کنم

با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم

من باید از کی بفهمم چه کسی دوسم داره

تو این دنیا اصلا یه عشق واقعی وجود داره...

 

 

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:,ساعت 10:3 توسط ATEFEH|

هیچ وقت

 

کارهای سخت را

 

انجامَ ش نخواهم داد

 

"یکی ش"

 

"همین"

 

دوست نداشتن توست

 

نوشته شده در پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:,ساعت 9:52 توسط ATEFEH|

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن

 

[تصویر:  l7xzds91i8aizdaap3l.jpg]

 

کابوس تنهایی!!!

من در این اندیشه که چرا تنهایم...

من در این اندیشه که چرا بی تابم...

که چرا آدمک های این شهر سخن عشق نمی فهمند هیچ...

من در این اندیشه که دلم در پی توست...

من در این اندیشه که نرو دور نشو...

من در این اندیشه که بی قراری هرشب...

من در این اندیشه که چرا نیست خوابی بر من...

گویی کابوس ها بر در چشمانم رخت گشوده باشند...

من در این اندیشه تنهایم...تنهایم..

این سؤال است در ذهن که چرا او نماند؟!!!

دل او رحم نداشت یا که جنس دل او هم سنگ  بود؟!!!

من در این اندیشه،باز هم تنهایی...

آن زمان که افتاد مهر او بر دل من ...

من در این اندیشه که چرا او نفهمید هرگز...

شاید او نیز مانند همه قفل بسته به در چشمانش...

تا که چشمان قشنگش با نگاهی غمبار شادیش کم نشود...

شاید او می دانست بخت ننگین مرا...

من و تنهایی و غم، از گذرگاه زمان می گذریم...

زندگی زیبا نیست...

زندگی تکرار جان فرسودن آدم هاست...

عشق ها بی رنگ است...

عشق ها تاوان انسان بودن آدم هاست...

نتوان کاری کرد...

زندگی اجبار است...زندگی اجبار است...!

 

نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:39 توسط ATEFEH|

عکس های عاشقانه و رمانتیک _ www.uniqelove.blogfa.com

دانلود عکس های عاشقانه و رمانتیک خلوت تنهایی ام _ www.uniqelove.blogfa.com

آنگاه که تنهایی تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده

می بینی ای لحظه های خالی از احساس تهی ، می بینی که چه صدای خرد شدن

دست های خزان شده اش در دست های تنهایی کسل آور است و تو را نیز بی رمق

می کند ، آه ، پس او چه گوید ؟

 

235511 تکه متن های کوتاه عاشقانه و رمانتیک همراه عکس

 

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم ، وقتی که

شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم

 

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

 صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

 می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

 هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره

 بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره

خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه

 نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه

 خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن

 بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن

 خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

 وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی

از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه

خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

 کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه

خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون

اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون

 خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن

 چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن

 خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

 خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت

دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت

 خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه

 که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه

 خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی

 تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:24 توسط ATEFEH|

میشه مهم توبودی اگه غروری بود برای تو بود......

اگه احساسی بود بازم برای تو بود....

ومن قانع به یه نگاهت بودم........نگاهی که همیشه یه چیزی شبیه غم غریب یا یه غروب پاییزی توش بود .........

یه حسی بهم میگفت باهات نمی مونه وحالا نمیدونم حرفات رو باور کنم یا کارات رو.......

دل به کلمات عاشقانت بسپارم یا از کارای نا مهربونت دلگیر بشم.......

می بینی هنوز هم برنده ی این بازی تویی و هنوزم دل من نمیخواد مرگ عاطفه هارو باور کنه.......

 

 ﻗﻀﺎﻭﺕ ...,ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻗﻀﺎﻭت کنی مطالب عاشقانه + عکس متن های کوتاه عاشقانه متن های غمگین متن های عاشقانه غمگین عشق عاشقانه عارفانه شاعرانه شعر های عاشقانه شعر های عارفانه سایت عاشقانه آخرین دیدار دکلمه دانلود دکلمه دانلود ترانه های مجازاحساس، اس ام اس، اس ام اس احساسی، اس ام اس تنهای، اس ام اس های زیبا، اس ام اس های غمگین، تفرت، داستان تلخ، داستان عاشقانه غمگین، داستان های کوتاه، سایت عاشقانه آخرین دیدار دانلود جمله های کوتاه احساسی جمله های غمگین و عاشقانه اس ام اس

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند  جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و  درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!

 


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:8 توسط ATEFEH|


آخرين مطالب

Design By : Pichak